مساله هوشیاری مساله پیچیده و حل ناشده است که در فیزیک به آن مساله سخت گفته شده است. کوشش های فیزیکدانانی نظیر هایزنبرگ، بوهر و پاولی برای حل این مساله از طریق مکانیک کوانتومی بی نتیجه ماند. این در حالی بود که اروین شرودینگر اعتقاد داشت که هوشیاری، مساله ای است که هیچ ارتباطی به مکانیک کوانتومی ندارد.
شرودینگر این طور تصور می کرد که هوشیاری باید از طریق فعالیت نرون های های مغزی در سطح سیناپس پدید آید. به همین خاطر اذعان می داشت که این بعد، بسیار بزرگتر از ابعاد کوانتومی است و در نتیجه هوشیاری نمی تواند حاصل یک کارکرد کوانتومی باشد.
در مساله هوشیاری یا آگاهی، موضوعاتی همچون اراده آزاد انسان، خودآگاهی، توجه و شناخت مورد مطالعه قرار می گیرد. یکی از موضوعات جالب این حیطه بحث کوالیا است. در بحث کوالیا، تجربه شخصی هر فرد از فرآیندهای شناختی متفاوت مورد بررسی قرار می گیرد. تا به امروز هیچ کدام از تئوری های موسوم به تئوری های ذهن نتوانسته اند این حیطه را به خوبی شرح دهند. هیچ انسانی نمی تواند تجربه شخصی خود را از درد توضیح دهد یا شرح دهد که مثلا رنگ زرد را چگونه ادراک می کند و از این دست سوالات ...
درسال های 1990 پن روز و سپس آماروف نظریه ای را مطرح کردند که به نظریه کوانتومی هوشیاری و یا به طور دقیق تر "رمبش هماهنگ" معروف است. این نظریه در تلاش است تا موضوعاتی همچون اراده آزاد و تجربه انسان از لحظه هم اینک را شرح دهد. این دو نظریه پرداز، با مطالعه بر روی میکروتوبول ها دریافته اند که، الگوهای شکل گرفته از تغییرات میکروتوبول ها می توانند منشا کوانتومی داشته باشد. هر میکروتوبول می تواند یک فضای ویژه برداری نظیر فضای کت اسپین 2/1 داشته باشد. در این فضای دو حالته، احتمال اشغال هر کدام از دو حالت برابر با نیم است. هر نرون برای انتقال پیام از جسم سلولی به آکسون، یک شبکه از میکروتوبول ها را در اختیار دارد و نهایتا شبکه این میکروتوبول ها می تواند یک حالت کوانتومی خاص را اتخاذ کند. این اتخاذحالت تعین ناپذیر است و به این ترتیب می تواند اراده آزاد و غیرقابل پیش بینی بودن آن را توجیه کند. همچنین نظریه بیان می کند که زمان رمبش این برهم نهی کوانتومی به این ویژه کت خاص کمتر از 200 میلی ثانیه است و این همان زمانی است که تجربه ما از حال را می سازد. نظریه بیان می کند که ما در مسیری از رمبش های متوالی میکروتوبول ها به ویژه کت ها قرار داریم و هر کدام از این رمبش ها می تواند یک لحظه حال را برای ما ایجاد کند. به این ترتیب این نظریه بر خلاف بسیاری دیگر از نظریه ها هوشیاری را در سطح نرونی مطرح می کند و عملا ساخت دستگاه های ابرهوشمند (هوش مصنوعی قوی) که متکی بر ساخت شبکه های عصبی انسان نما، با اراده آزاد هستند را رد می کند.
امروزه بحث داغ نظریه کوانتوم و هوشیاری، بحث درهم تنیدگی است که فیزیکدانان و دانشمندان علوم اعصاب، نظریات متفاوتی را در این حیطه برای هوشیاری، شناخت و حافظه مطرح می کنند.
سخت!!!
سلام
ممنون خیلی خوب بود.
سلام، مطلب خیلی مفیدی بود ممنون. میشه منبع مطلب و یا کتاب یا مقاله ای مرتبط با این موضوع رو معرفی کنید. برای تحقیقی نیاز داشتم. سپاس